بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
جز غم چه می دهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
بر جان دردمند من آغوشت؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده میرقصد
در پرده های مبهم پندارم
پائیز، ای سرود خیال انگیز
پائیز، ای ترانه محنت بار
پائیز، ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
فروغ فرخزاد
سمفونی مردگان...برچسب : نویسنده : tmbook بازدید : 101
برچسب : نویسنده : tmbook بازدید : 104
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
آن که میگوید دوستت می دارم
دل اندهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
احمد شاملو
سمفونی مردگان...برچسب : عاشقانه, نویسنده : tmbook بازدید : 103
برچسب : نویسنده : tmbook بازدید : 116
برچسب : نویسنده : tmbook بازدید : 106
برچسب : نویسنده : tmbook بازدید : 120